دلم تنگ است و این شبها
یقین دارم که میدانی صدای غربت غم را از احساسم تو میخوانی شدم از درد
تنهایی گلی پژمرده و غمگین ببار ای ابر پاییزی که دردم را تو میدانی میان
برزخ عشقت پریشان و گرفتارم چرا ای مرکب عشقم چنین آهسته میرانی؟
-----------------------------------------
درست است که نمی روی ، اما از آمدنت هم خبری نیست . . .
----------------------------------------
چه
فرقی میکنه پاییز یا بهار وقتی اونا باشن و تو نباشی چه تفاوتی داره شنبه
یا جمعه وقتی هفت روز هفته به انتظار بگذره مهم اینه که لحظه ها میگذرن ولی
تو کنارم نیستی...!!!
-----------------------------------------
برای یبار هم که شده بیا دست به خلاف بزنیم...
من اندوه تو را میدزدم... تو تنهایی مرا...
---------------------------------------
یک مترسک خریده ام! عطر همیشگی ات را به تنش زده ام. درست مثل توست. فقط اینکه روزی هزار بار مرا از رفتنش نمی ترساند...
----------------------------------------
ترک ما کردى برو هم صحبت اغیار باش! با ما چون نیستى با هر که خواهى یار باش
----------------------------------------
گنجشک ها لاف می زدند: جیک جیک جیک جیک
تو که دور شدی جیکشان هم درنیامد!!!
--------------------------------------------
روزی با 2 چوب کبریت آدمکی ساختم تا تنهاییم را با آن قسمت کنم امروز اتاقی دارم پراز آدمکهای چوبی اما هنوز تنهایم...
----------------------------------------------
اگه یه روز رفتی و برنگشتی بهت قول نمیدم منتظرت میمونم اما ازت یه خواهش دارم وقتی اومدی یه شاخه گل رو قبرم بزاری
---------------------------------------------
دود سیگارم را هزاران بار به تو ترجیح می دهم , کم رنگ است ولی دورنگ نیست جای ِ خالیت پر نمیشود دیگر؛ حتی...با خودت! ...
----------------------------------------------
اگر امشب هم از حوالی دلم گذشتی آهسته رد شو غم را با هزار بدبختی خوابانده ام